جدول جو
جدول جو

معنی پلت گوش - جستجوی لغت در جدول جو

پلت گوش
کسی که گوش های پهن و بزرگ دارد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیل گوش
تصویر پیل گوش
گل زنبق، سوسن، برای مثال بر پیل گوش قطرۀ باران نگاه کن / چون اشک چشم عاشق گریان همی شده (کسائی - ۳۳)آنکه گوش های پهن مانند گوش فیل دارد، برای مثال از آن پیل گوشان برآورد جوش / به هر گوشه زایشان سرافکند و گوش (اسدی - ۱۷۱) آنچه مانند گوش فیل باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشت گوش
تصویر هشت گوش
کثیرالاضلای که دارای هشت ضلع باشد، مثمن، دارای هشت زاویه مثلاً ساختمان هشت گوش
فرهنگ فارسی عمید
(پُ)
رجوع به پشت کوژ شود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
که گوش پهن دارد. ارفش. (تاج المصادر) : خطلاء، گوسپند پهن گوش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شَ لَ)
سگ شکاری که موی بسیار بر گوش او رسته و گوشهایش فروآویخته باشد. (ناظم الاطباء) (از برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) :
سه چیزت می برد غم از دل ریش
اگر اهل دلی دست آر و مندیش
سمند گورتاز و باز همدم
شلل گوشی که در خشکان زند نیش.
بندار رازی (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(کَلْ لَ / لِ)
خشت یا آجری که گوشۀ آن شکسته است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(خِ لِ)
دهی است از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیه. دارای 317 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی جاجیم بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(ثَ تَ)
ساتاگید. نام ناحیتی در جنوب کابل کنونی. این سرزمین در زمان کوروش جزو ممالک او بود.
لغت نامه دهخدا
(بَلْ لَ)
صاحب گوش بزرگ. که لالۀ گوش پهن و شخ دارد. بزرگ گوش. آذن. اذناء. (یادداشت مرحوم دهخدا).
لغت نامه دهخدا
(پَ)
که پنج زاویه دارد
لغت نامه دهخدا
(پَ لَ)
نام یکی از دیه های کلاررستاق. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 108)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
مطیع و رام و فرمانبردار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ثَ تَ شَ)
سابقاً: باروک، نام قصبه ای به مجمعالجزایر فیلیپین (در جزیره لوسن) ، دارای 7805 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
دارای هشت زاویه مثمن، کثیرالاضلاعی که دارای هشت ضلع وزاویه باشد، مثمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهن گوش
تصویر پهن گوش
آنکه دارای گوشی پهن است: خطلا گوسپند پهن گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنج گوش
تصویر پنج گوش
آنچه که پنج زاویه دارد مخمس پنج گوشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بله گوش
تصویر بله گوش
گوش بزرگ، بزرگ گوش
فرهنگ لغت هوشیار
نام مرتعی در منطقه ی تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
گل گوش
فرهنگ گویش مازندرانی
به این طرف و آن طرف کشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی قارچ خوراکی که در اطراف و بدنه ی درخت افرا روید
فرهنگ گویش مازندرانی
گوش بزرگ، پهن گوش، بل بله گوش
فرهنگ گویش مازندرانی
گوش تیز و بلند، گوش برگشته و برآمده
فرهنگ گویش مازندرانی
خانه های سنتی مازندران که بام فوقانی آن ها توسط تخته پوشش
فرهنگ گویش مازندرانی